معرفی کتاب فقر احمق می کند:
یک مدیر با ده ها پروژه ی عقب افتاده ،یک کارگر ساده با کوهی از بدهی و یک خانم خانه دارکه درگیر رژیم گرفتن است چه شباهتی با هم دارند؟ این افراد همه دچار کمیابی اند.یکی زمان کافی ندارد ، یکی بی پول است و دیگری نیاز کالری هایش را محدود کرده، کمیابی به شکل اعجاب آور ذهن همه را تحت تاثیر قرارمی دهد.مولاینیتن وشفیر،متکی به آخرین یافته های علوم رفتاری و اقتصاد، تبیین می کنند که چطور ابعاد مختلف زندگی ما تحت تاثیر ذهنیت کمیابی است ؛همچنین آن ها توضیح می دهند که چطور سازمان ها و تک تک افراد می توانند کمیابی را مهار کنند تا به موفقیت و رضایت بیشتری دست یابند.همتنطور که تِیلر برنده ی جایزه ی نوبل اقتصاد2017 می گوید،این کتاب از نظر علمی بی بدیل و از نظر روایی بسیار خواندنی وسرگرم کننده است.
آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگر شما هم دغدغه های فراوانی دارید و به دنبال منطقی فراگیر برای کمیابی هستید این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب فقر احمق می کند می خوانیم:
ساعت ده شب 23 اوریل 2005 بود که برایان هانتن از اداره آتش نشانی آماریلو تماسی دریافت کرد که آخرین تماس زندگی اش بود.
بعضی تماس ها سرکاری است. بعضی تماس ها نیز ، مثل این مورد که آتش گرفتن خانه ای در خیابان ساوت پولک را گزارش می داد،کاملا واقعی هستند. آتش نشان ها که نمی دانند کدام تماس راست و کدام دروغ است همه ی آن ها را جدی می گیرند.هر تماس یک مانور آتش نشانی واقعی است:آتش نشان ها می بایست از استراحت عصرگاهی در ایستگاه آماده ی رفتن به صحنه ی حریق و رویارویی با شعله های اتش شوند.آن ها نه تنها باید سریع به آنجا برسند ، که باید با همه ی تجهیزات و آمادگی کامل سر صحنه حاضر شوند.آتش نشان ها تمرین می کنند تا هر گام در این فرآیند را به بهترین شکل پیش ببرند.آن ها حتی برای سریع لباس پوشیدن هم آموزش میبینند. نتیجه ی این تمرین ها را می شد در آن ایستگاه آتش نشانی دید.هانتن و دیگر آتش نشانان شصت ثانیه بعد از آن تماس سوار ماشین آتش نشانی شده بودند و همه ی لباس ها،کلاه ها و پویین ها را پوشیده بودند.اینکه هانتن چگونه جانش را از دست داد افرادی را که از دنیای آتش نشانی دورند به تعجب وا می دارد.او به خاطر سوختگی جانش را از دست نداد . استنشاق دود یا فروریختن ساختمان نیز دلیل مرگش نبود.حقیقت این است که هانتن هیچ گاه به صحنه ی حریق نرسید.درحالی که ماشین آتش نشانی به سرعت روبه خیابان ساوت پولک در حرکت بود به یک پیچ تند رسید.وقتی ماشین با آن سرعت پیچید ،درِ عقبِ سمت چپ به یکباره باز شد.هانتن به بیرون پرتاب شد و سرش با کف خیابان برخورد کرد.آن ضربه شدید باعث ایجاد ضایعه ای جدی شد و دو روز بعد جان او را گرفت.مرگ هانتن از یک جهت غمناک است که می توانست اتفاق نیوفتد.اگر کمربندش پیش از بازشدن ناگهانی در بسته بود،شاید ضربه می دید اما در نهایت سالم می ماند. چیزی که مرگ هانتن را بیش از پیش غم انگیز می کند منحصر به فرد نبودن آن است.بعضی تخمین ها نشانگر آن است که سوانح خودرو، بعد از حمله ی قلبی ،دوم دلیل مرگ آتش نشانان است.20 تا 25 درصد مرگ آتش نشانان بین سال ها1984 و 2005 به دلیل تصادفات وسایل نقلیه موتوری رقم خورده است. در 79 درصد از این موارد آتش نشانان کمربندشان را نبسته بودند.اگر چه که هیچ وقت نمی توان مطمئن بود اما این ادعا منطقی به نظر می رسد که بستن کمربند می توانست جان بسیاری از این افراد را نجات دهد.آتش نشانان از این آمار و ارقام باخبرند.این آمار در کلاس های ایمنی به آن ها گفته می شود.خود هانتن یک سال پیش از آن کلاس ایمنی را گذرانده بود . به زعم چارلی دیکنسون ، معاون اجرایی سازمان آتش نشانی آمریکا، در سال2007 همه ی آتش نشانانی که می شناسم علاوه بر خودشان به خانواده هایشان نیز برای بستن کمربند تاکید می کنند.چرا باید آتش نشانان به خاطر نبستن کمربند و پرت شدن از ماشین آتش نشانی جانشان را از دست بدهند؟
آتش نشانان برای رسیدن به محل حریق با کمیابی زمان روبرو هستند. ان ها نه تنها باید به سرعت به ماشین آتش نشانی و محل حریق برسند ،بلکه باید در مسیر رسیدن به محل حادثه انواع و اقسام اقدامات لازم را هم انحام دهند.باید بهترین مسیر های ورود به محل حادثه را انتخاب کنند.آن ها از رایانه ای که در ماشین تعبیه شده استفاده می کنند تا سازه ی ساختمان دچار حریق را بررسی کنند.آتش نشانان در مدیریت این کمیابی عالی عمل می کنند.آن ها تنها در چند دقیقه به نقاط حریق زده دور می رسند و در حقیقت از پاداش تمرکزی عظیم بهره می برند.اما این پاداش بی هزینه نیست.تمرکز روی یک چیز به معنای نادیده گرفتن چیزهای دیگر است.عبارت تونل زنی ار به منظور مجسم کردن چشم انداز یک تونل انتخاب کردیم.زمانی که وارد تونل می شویم میدان دیدمان محدود می شود.چیزهای داخل تونل را واضح تر می بینیم و چیزهای خارج از ان را نمی بینیم.
تمرکز جنبه ی مثبت قضیه است:کمیابی باعث می شود روی چیزی تمرکز کنیم که در حال حاضر از همه چیز مهم تر به نظر می رسد.تونل زنی این طور نیست:کمیابی باعث می شود تونل بزنیم و از چیزهای احتمالا مهم تر غافل شویم.