معرفی کتاب « مزیت » :
کتاب حاضر ضمن بررسی مفهوم سلامت سازمانی و مزایای گوناگون آن ، به ارائه ی دستورالعملی جامع و گام به گام برای سالک سازی سازمان ها می پردازد.آنچه این کتاب را از آثار مشابه متمایز می کند این است که مولف آن افزون بر داشتن سابقه ی طولانی کار درسطح مدیریت شرکت های مختلف صاحب یکی از موفق ترین موسسات مشاوره در ایالت متحده آمریکا هم هست.اگر چه مخاطب این کتاب مدیرها و افراد اهل فن هستند ،پاتریک لنچیونی تلاش کرده است با بیانی ساده و پرهیز از پرداختن به اصطلاحات پیچیده ، اثری قابل درک و در عین حال فوق العاده کاربردی را پدید آورد.نویسنده کار خود را با بیان نکات و تعاریف ساده و بنیادین در هر بخش آغاز می کند و با ذکر نمونه های واقعی از تجربیات کاری خود و سایر مشاوران موسسه اش ،کاربرد ابزار های مختلف برای تبیین هر چه بهتر موضوع و همچنین آوردن فهرست بررسی جامع در پایان هر فصل می کوشد مهم ترین نکات را به شکلی بیان کند که در خاطر خواننده نقش ببندند.همچنین پیوستگی و ارتباط قواعد چهارگانه ی مطرح شده موجب می شود نتوان هر قاعده را بدون اتکا به قواعد دیگر درک و آن ها را به طور ناقص پیاده کرد.به طور خلاصه می توان وضوح و انسجامی را که لنچیونی در سلامت سازمانی جست و جو می کند به بهترین شکل در نوشتار خودش مشاهده کرد؛نوشتاری سالم که از سردرگمی خواننده مانند سردرگمی کارمندان سازمانی ناسالم ،جلوگیری می کند.
آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگر دنبال کتابی متمایز و عالی در زمینه ی سلامت سازمانی هستید ، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب «مزیت » می خوانیم:
نخستین بخش یادگیری اعتماد سازی مبتنی بر آسیب پذیری گامی کوچک ولی واجب است.برداشتن این گام به این دلیل ضرورت دارد که اگر از افراد بخواهیم با سرعت هر چه تمام تر به فردی بسیار آسیب پذیر تبدیل شوند خواسته مان غیر واقع گرایانه و بی ثمر است.اعضای آسیب پذیر تیم سرانجام از آشکارساختن هویت شان احساس راحتی می کنند ولی باید کارشان را به شکلی غیر تهدید آمیز آغاز کنند.به همین دلیل است که در طول جلسات خارج از محیط سازمان ، طی تمرینی از تیم ها تقاضا می کنیم چیزهای کمی در مورد زندگی شان به بقیه بگویند.به طور خاص از آن ها می خواهیم بگویند کجا به دنیا آمده اند، چند خواهر و برادر دارندف فرزند چندم خانواده اند و جالب ترین یا دشوارترین چالش شان در کودکی چه بوده است..این بار هم علاقه ای به کودک درونشان نداریم بلکه فقط می خواهیم بدانیم در طول فرآیند رشد چه چیزی برایشان به گونه ای منحصر به فرد چالش برانگیز بوده است.
این بحث فقط پانزده تا بیست دقیقه طول می کشد و همواره موثر است.هر بار که این تمرین را با گروهی از رهبران انجام داده ام ، از آن ها انتظار داشته ام بگویند:« یالا پت، بگو دیگه ، ما همه چیز رو درباره ی هم می دونیم» با این حال چنین چیزی تاکنون هرگز اتفاق نیوفتاده است.شاید برخی افراد فقط یک یا دو نفر از اعضای تیم را به خوبی بشناسند ولی هر بار که این تمرین را باتیم رهبری انجام می دهم افرادی که پشت میز نشسته اند از آن چه درباره ی سابقه ی همکارانشان نمی دانسته اند به راستی گفت زده می شوند..
آشنایی با سوابق افراد ناگزیر منجر به ایجاد حس تازه ای از احترام می شود و دلیلش هم حس تحسینی است که در فرد شکل می گیرد وقتی می فهمد یکی از همتایانش مشقتی را تحمل یا بر آن غلبه کرده و دستاورد بزرگی داشته است.مهم تر از آن وقتی اعضای تیم می فهمند اشکالی ندارد یا حتی لذت بخش است چیزی را به هم تیمی هایشان بگویند که پیش تر هرگز ذکر نکرده اند یا درباره اش از ان ها پرسش نشده ، فرایند کنار امدن یا آسیب پذیری را آغاز می کنند.
با این بحث علاوه بر اینکه فرد از آسیب پذیر بودن احساس راحتی بیش تری می کنند، عرصه ی فعالیت در تیم هموار می شود.شنیدن حرف های مدیر عامل شرکت درباره ی اینکه چون بچه ی تپلی بوده به او زور گویی می شده یا اینکه خانواده اش با فقری شدید دست و پنجه نرم کرده اند،ارامش بخش و قدرتمند است.در مقام مشاور،همواره از اینکه شاهدم پس از تمرین ساده ی بیست دقیقه ای روابط اعضای تیم با چه سرعتی می تواند تغییر کند حیرت زده می شوم.دلیل چنین تغییر سریعی هم این است که پس از این بحث،افرادی که فکر می کرده اند یک دیگر را به خوبی می شناسند،بی توجه به عنوان شغلی ،سن یا تجربه شان سطح صد در صد جدیدی از احترام،تحسین و تفاهم را شکل می دهند.