معرفی کتاب موهبت کامل نبودن:
وقتی حقیقتی مانند الگو، مرتب تکرار می شود ، نمی توانید آن را به حساب تصادف بگذارید و نادیده بگیرید. مثلا من هر قدر بخواهم خود را متقاعد کنم که شش ساعت خواب برای هوشیاری و نشاط ام کافی است، در عمل با هر میزان خواب کمتر از هشت ساعت، کلافه و بی قرار می شوم و با ولع به سراغ شکلات و شیرینی می روم.این یک الگو است. جالب اینکه چون سال ها است الگویابی را آموزش داده ام، خود دراین کار خبره شده ام.
من به عنوان یک پژوهشگر، رفتار انسان ها را زیر نظر می گیرم تا پیوند های ظریف روابط و الگوهایی را شناسایی کنم که به افکار،رفتار و احساسات ما معنا می دهند. کار من کشف الگو ها است و واقعا به کارم عشق می ورزم.
در جریان مصاحبه با هزاران شخص متفاوت ، از هجده ساله گرفته تا هشتاد و هفت ساله ، به الگوهای جدیدی برخوردم که خیلی دوست داشتم بیش تر درباره آن ها بدانم.درست است که همه ی ما با احساس شرم و کافی نبودن دست به گریبانیم و باز درست است که بسیاری از ما می ترسیم خود واقعی مان را نمایان کنیم ، اما در میان انبوهی از هزاران داستان ، به داستان زنان و مردانی برخوردم که برای من شگفت انگیز بود.
وجه مشترک تمام داستان ها این بود که قهرمانان آن ها با تمام وجود با زندگی درگیر شده بودند.آن ها چنان از اصالت ، عشق و احساس و احساس تعلق حرف می زدند که به کلی برایم تازگی داشت. آن ها من را با قدرت ناشی از پذیرش آسیب پذیری و کامل نبودن خود،با ارتباط جدایی ناپذیر شادی و شکر گذاری و نیز نقش مهم استراحت و بازی برای سلامت روح و روان آشنا کردند.
برای تحلیل این داستان ها دو ستون با عنوان باید ها و نباید ها درست کردم.ویژگی هایی را که این افراد بدان پایبند بودند در ستون باید ها و ویژگی هایی را که خود را از آن دور نگه می داشتند در ستون نباید ها نوشتم.
در پایان با خواندن فهرست خود کاملا جا خوردم، نمی توانستم آنچه را می بینم باور کنم.دوباره و چند باره آن را خواندم.
درس سختی که آن روز ( و روز های بعد از آن) گرفتم این بود که: درست است که برای زندگی با تمام وجود، درک و شناخت هر چه بیش تر خود مهم است،اما مهم تر از آن این است که خود را دوست داشته باشیم.
آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگر می خواهید خود واقعی تان را با وجود نقص هایتان بپذیرید، و خودتان را دوست داشته باشید این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب موهبت کامل نبودن می خوانیم:
یکی از بزرگ ترین موانع بر سر راه شفقت ورزی که کمتر درباره آن بحث شده ، تعیین حدود و مسئول دانستن دیگران است.می دانم عجیب به نظر می رسد ، اما معتقدم که درک ارتباط بین حدود ، مسئول بودن، پذیرش و شفقت ، از من شخص مهربان تری ساخته است. قبل از هوشیاری معنوی ام ملایم تر و دلنشین تر بودم اما این دلنشینی جنبه ی بیرونی داشت، چرا که از درون فردی قضاوتگر، ناراضی و خشمگین بودم. اما حالا فکر می کنم ، شفقتی اصیل تر و واقعی تر دارم ، کمتر قضاوت می کنم ، نارضایتی کمتری دارم و نسبت به حدود جدی ترم.نمی دانم این ترکیب از بیرون چه نمایی دارد اما از درون قدرت زیادی احساس می کنم.
قبل از انجام این تحقیق درباره ی هر یک از مفاهیم مذکور اطلاعات زیادی داشتم اما نمی دانستم آن ها چگونه با هم ربط پیدا می کنند.وقتی در مصاحبه های خود دریافتم که اشخاص واقعا مشفق ، بیش از دیگران به رعایت حقوق مقید هستند ، در شگفت شدم. بله آدم های مشفق به رعایت حقوق اهمیت می دهند .
آنچه من یاد گرفتم این بود:هسته ی اصلی شفقت ، پذیرش است.هر چه خود و دیگران را بهتر بپذیریم ، مشفق تر خواهیم شد.البته وقتی دیگران ما را آزار می دهند یا از ما سوءاستفاده و بهره کشی می کنند ، پذیرش آن ها دشوار می شود. این مطالعه به من نشان داده است که اگر واقعا بخواهیم شفق ورزی را تمرین کنیم ، باید حدودی را تعیین کنیم و از دیگران بخواهیم در قبال نقض آن حدود پاسخ گو باشند.
مدت آماده سازی1 ساعت
0.0 از 5
از 0 رای
0
0
0
0
آیهان اقاخانی
9 اردیبهشت 01
قیمت مناسب و خرید راحت
دمتون گرم
{replies}
پاسخ فروشنده
{reply}
{/replies}
راهنمای خرید
اشتراک گذاری محصول
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.