خلاصه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید:
آیا تاکنون برای رسیدن به باورهای ذهنی تان تلاش کرده اید؟
ناپلئون هیل نویسنده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید این سوال مهم را مطرح می کند. کتاب او ویژگی جالبی دارد و آن مناسب بودن برای تمامی افراد بدون محدودیت سن است و ویژگی بین نسلی در آن دیده نمی شود. او همچنین، با اندیشه ای متفاوت از سایر نویسندگان حوزه موفقیت فردی به بیان راه حل های اجتماعی برای تحول در زندگی می پردازد.
در ابتدا لازم است اشاره کنیم که دو رویکرد کلی در تحولات فردی و سازمانی دیده می شود.
در رویکرد اول که بیشتر مورد توجه وین دایر قرار دارد، عناصر غیرفیزیکی و فکری در تحقق اهداف، غالب است.
و اما رویکرد دوم، که به رویکرد آنتونی رابینز معروف است. این رویکرد بیشتر به دنبال ارائه راه کارهایی ملموس و فیزیکی است که مخاطبان زیادی را به خود جذب می کند.
کتاب های مختلف هرکدام یکی از رویکردها را انتخاب کرده و رهنمودهایی را نیز پیشنهاد داده اند. اما، کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید هر دو رویکرد تحول فردی و سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است. ناپلئون هیل زمانی اینگونه سخن گفت که عصر صنعت و کارخانه های تولید انبوه بود و شاید تعجبی نداشته باشد اگر الان برخی از نوشته هایش بدیهی به نظر برسد.
او کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید را در سال 1937 نوشته و اکنون توسط مهدی نکوئی ترجمه و انتشارات نگاه نوین آن را به چاپ رسانده است. در نقد این کتاب دو نکته قابل توجه است؛ بینش متفکرانه او و جمع بندی نگاه او نسبت به دنیای اطرافش. به عقیده ناپلئون هیل، این کتاب شامل رازهایی از موفقیت ها و شکست های افراد مختلف که می تواند راهنمای کاربردی ای برای شما باشد. این کتاب از زمان جنگ جهانی دوم راهگشای افراد زیادی بوده و آنچه این کتاب را جذاب می کند نوشتار بدون وابسته به زمان نویسنده کتاب است.این کتاب با بیان سرمنشا تحول، یعنی انسان، شروع می شود و به مخاطب می گوید که اگر می خواهید زندگی بهتری داشته باشید باید تحول را در ذهن خودتان آغاز کنید. در پایان، یادتان باشد در زندگی با حقایق سر و کار داریم، نه با خیالات و افسانه ها، پس به دنبال محقق کردن حقایق باشید همان چیزی که هدف این کتاب و نویسنده آن است!
آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگر دنبال راه حلی متفاوت برای تحول فردی و تحول زندگیت هستی این کتاب رو از دست نده.
دربخشی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید می خوانیم:
دانش پول را جذب نمی کند مگر این که سازماندهی در مورد آن صورت گیرد و هوشمندانه از طریق برنامه های عملی ، به سوی هدف مشخص اندوختن پول هدایت شود.درک نکردن این حقیقت باعث سردرگمی میلیون ها نفر شده است که به اشتباه باورشان شده دانش قدرت است.اصلا از این خبر ها نیست.دانش فقط قدرت بالقوه است.این قدرت فقط وقتی به سمت برنامه های عملی قطعی و به سوی یک هدف مشخص هدایت شود قدرت خواهد شد.این حلقه ی گم شده در کل سیستم های آموزشی را که امروزه تمدن ما به خود می بیند شاید بشود عامل شکست موسسه های آموزشی دانست که نمی توانند به دانشجویان شان یاد بدهند بعد ازکسب دانش چگونه آن ر سازماندهی و از آن استفاده کنند.خیلی ها به اشتباه تصور می کنندچون هنری فورد زیاد در مدرسه اموزش ندیده بود پس تحصیلات بالایی هم نداشت.کسانی که این اشتباه را می کنند هنری فورد را هم نمی شناسند و معنای واقعی کلمه ی تحصیلات را نمی فهمند.این کلمه از واژه یedue به معنای استخراج کردن،بیرون کشیدن و شکل دادن از درون مشتق شده است. فرد تحصیل کرده لزوما کسی نیست که دانش عمومی یا تخصصی زیادی دارد.فرد تحصیل کرده کسی است که توانایی ذهنی اش را توسعه داده است تا بتواند بدون نقض حقوق دیگران چیزی را که می خواهد یا معادل ان را به دست آورد.بر اساس این تعریف هنری فورد کاملا تحصیل کرده است.