کتاب قانون ده برابر؛ تنها تفاوت بین موفقیت و شکست

معرفی کتاب «قانون ده برابر؛ تنها تفاوت بین موفقیت و شکست»:
گرنت کاردون نویسنده کتاب، سرگذشت جالبی دارد که شاید همین مسئله باعث شده کتابی که تألیف کرده جذابیت خاصی داشته باشد. خواندن کتابی از انسانی که در سال 2000 فردی معتاد و از طبقه‌ی پایین جامعه بوده و در سال 2020 با بیش از هشتصد میلیون دلار ثروت و بیش از دویست میلیون دلار هزینه‌ی امور خیریه یکی از بهترین مشاوران بازاریابی و نویسنده‌های مطرح دنیاست، برای خیلی از افراد جذاب و جالب است. او در کتاب قانون ده برابر؛ تنها تفاوت بین موفقیت و شکست به بیان شیوه نگرش و انگیزش خود سخن می‌گوید و عقیده دارد که تنها شرایط بیرونی عامل نتایج زندگی نیست. البته بسیاری از ما برای توجیه اهمال‌کاری و یا کسب نتایج نامطلوبمان، محیط را مقصر می‌دانیم و به‌گونه‌ای آن را تقدیر خود به‌حساب می‌آوریم.. نکته‌ی زیبای دیگری که به‌دفعات در این کتاب از آن صحبت شده دقت در برنامه‌ریزی است؛ مسئله‌ای که گرنت کاردون آن را لازمه رسیدن به اهداف و اتفاقات خوشایند می‌داند.
قانون ده برابر کلید موفقیت کسانی ست که به دنبال موفقیت هستند. به‌جرئت می‌توان گفت اگر هدف و مقصودی داشته باشید، این قانون همان است که دنبالش هستید! البته قانون ده برابر نیازمند صرف وقت و انرژی است و به‌راحتی ممکن نیست. اما سطح مناسبی برای تلاش و افکارتان تعیین می‌کند که تضمین‌کننده‌ی موفقیت است و این اطمینان را خواهد داد که در کل زندگی و حرفه‌تان در همین سطح ادامه می‌دهید. کتاب قانون ده برابر حتی به شما کمک می‌کند تا برای غلبه بر ترس‌هایتان توانمند شوید. این مورد با افزایش شجاعت و اعتمادبه‌نفستان حاصل می‌شود تا بتوانید رؤیاهایی که در ذهن دارید را محقق کنید.

ازنظر گرنت کاردون قانون ده برابر تنها اصلی است که همه افراد موفق در تمامی مراحل زندگی و کار آن را به کار بسته‌اند.

این کتاب به شفافی نشان می‌دهد که چطور از تحقق موفقیت مطمئن شوید. اولین لازمه استفاده این قانون، وفق دادن با آن است؛ یعنی، افکارتان را با سطوح قانون ده برابرو عملتان را با خصوصیات قانون ده برابر وفق دهید. پس از مدتی متوجه تأثیر شگفت‌انگیز آن می‌شوید. به طوریکه برخلاف تلاش بیشتر، زندگی راحت‌تر و ساده‌تری را تجربه خواهید کرد. این قانون را می‌توان در دو بخش توصیف کرد. که بخش اول سطح تلاش را تعیین و در بخش بعدی افکار لازم برای پیشرفت تعیین می‌شود.
این کتاب توسط محمدحسین اکبرزاده ترجمه و انتشارات نگاه نوین آن را به چاپ رسانده است. اگر به دنبال موفقیت در زندگی‌تان هستید، این کتاب به شما توصیه می‌شود. قانون ده برابر به شما یاد می‌دهد که چگونه در انجام کارهایتان انضباط داشته باشید تا رؤیاهای غیرممکن را با تلاشی هدفمند و مداوم  بدون در نظر گرفتن استعداد، آموزش و موقعیت مالی به واقعیت تبدیل کنید.

آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگر می خواهید در انجام کارهایتان انضباط داشته باشید و به موفقیت برسید این کتاب برای شما مناسب است.

در بخشی از کتاب قانون ده برابر؛تنها راز بین موفقیت و شکست می خوانیم:
معتقدم یکی از دلایل اصلی که مردم پایبند اهدافشان نیستند و در تحقق شان ناکام می مانند  این است که از همان اول نمی توانند اهدافی را برای خودشان ترسیم کنند که به قدر کافی بزرگ باشند.کتاب های زیادی دربارهی هدفگذاری خوانده ام و در سمینارهای زیادی هم در این خصوص شرکت کرده ام و همیشه می بینم دیگران هدف شان را تعیین می کنند  ولی در ادامه یا هرگز تلاششان را برای رسیدن به آن اهداف شروع نمی کنند یا ان ها را رها می کنند. دائم و به طور معمول از دیگران شنیده ایم به ما هشدار می دهند اهداف بیش از اندازه بزرگ برای خودمان ترسیم کرده ایم. واقعیت این است که اگر با ترسیم اهداف کوچک شروع کنید، احتمالا به اهداف کوچکی هم می رسید. وقتی مردم نمی توانند به اندازه ی کافی بزرگ اندیش باشند معمولا به این معناست که هرگز یا به اندازه ی کافی زیاد یا  به تعداد دفعات کافی یا به مدت کافی تلاش نمی کنند. با همه ی این ها چه کسی از اهداف اصطلاحا واقع بینانه هیجان زده می شود؟ چه کسی می تواند از هر چیزی که (در بهترین حالتش)نتیجه ای عادی به همراه دارد، به همان اندازه ی قبل هیجان زده شود؟
به همین خاطر مردم وقتی با هر نوع مقاومت روبه رو می شوند،پروژه شان را رها می کنند؛چون اهدافشان به قدر کافی بزرگ نیستند. اگر می خواهی اشتیاقتان مثل قبل باشدف باید اهدافی برای خود ترسیم کنید که به قدر کافی قابل توجه باشند که همیشه توجه و تمرکزتان را به سمت خود جلب کنند. اهداف عادی و واقع بینانه تقریبا همیشه باعث  نا امیدی فرد می شوند که در نتیجه نمی تواند تلاش لازم برای آن اهداف را انجام دهد. در حقیقت بیشتر مردم نسبت به اهدافشان که فقط یکبار در سال آن ها را برای خودشان یادداشت می کنند،بی تفاوت اند.از نظر من کاری که ارزش انجام داشته باشد فقط یک یا دو بار در سال انجام نمی شود. وابستگی های زندگی تان بیش تر بر پایه ی تلاش روزمره تان هستند.به همین خاطر،من همیشه این دو کار را انجام می دهم:(یک) اهدافم را هر روز یادداشت می کنم و (دو)اهدافی را انتخاب می کنم که فقط دور از دسترس باشند . با این کار زمینه ای را فراهم می کنم،که از تمام توانم که سابقا برای تلاش روزمره به کار می گرفتم،استفاده کنم.