معرفی کتاب قصه های شب برای مدیران:
کتاب قصه های شب برای مدیران یک از شیرین ترین کتابها در حوزه موفقیت است که توسط هنری مینزبگ، استاد دانشگاه مک گیل کانادا نوشتهشده است.مینزبرگ تحقیقات زیادی درباره ماهیت واقعی شغل مدیریت و روش های مختلف توسعه در این حوزه انجام داده است. کتاب قصههای شب برای مدیران بیستمین اثر و میتوان گفت مهمترین کتاب او به شمار میرود.
در این کتاب ابتدا قصههایی برای مدیر بودن مطرح میشود. یکی از این داستان ها، داستان جذاب "مدیریت تخممرغهای هم زده" است. این داستان که تجربه شخصی مینزبگ بوده، داستانی از یکی از سفرهای هوایی او به سمت نیویورک است. او که با هواپیمایی استرن ( یکی از شاخص ترین شرکت های هواپیمایی در آن زمان) سفرکرده بود، به مسئله عجیبی برخورد کرد. غذایی که به مسافران دادهشده بود تخممرغ هم زده بود و البته همین مسئله بود که در نهایت باعث ورشکستگی شرکت شد. البته در ادامه نیز داستان دیگری از همین شرکت هواپیمایی مطرح میکند و آنهم زمانی است که مدیرعامل شرکت اقدام به سفر میکند درحالیکه تمامی صندلی های فرست کلاس پر بوده. اما نهایتاً مدیرعامل از اینکه بخواهد جای مسافر دیگری را عوض کند احساس ناراحتی داشته و از آن مسافر عذرخواهی کرده است. مینزبرگ نتیجهگیری جالبی را مطرح میکند:
مدیر بودن این نیست که درجایی بنشینید که به آن عادت داشتید، بلکه مدیریت واقعی این است که شما هم تخممرغ همزده را بخورید.
داستان دیگر که در کتاب قصههای شب برای مدیران مطرحشده، داستان " هتلی که روح داد" است. این داستان روایتگر شخصی است که به همراه فرزندش به انگلیس سفر میکند. زمانی که وارد هتل میشود دچار احساس عجیب و البته متفاوتی میشود. در آن هتل، همه چیز بسیار خوب و درست انجام میشد و کارمندان نیز با روی گشاده با میهمانان برخورد میکردند. همین مسئله باعث شد تا مینزبرگ با یکی از همان کارمندان در بخش پذیرش هتل گفتگو کند. کارمند به او میگوید که مدیریت هتل بهتمامی جزئیات توجه میکند و نظم و آراستگی را بهطور ویژه ای مورد توجه قرار میدهد و فضای آنجا به گونه ای است که گویا روح 👻 در آن جریان دارد. در میان این داستان، مینتزبرگ سوال جالبی را مطرح میکند که چه عاملی باعث میشود کسبوکارهای دیگر همانند این هتل عمل نکنند؟
در ادامه، هنری مینزبگ قوانینی را در فصل ششم کتاب مطرح میکند که هر شخصی برای تبدیلشدن به یک رئیس عالی رتبه در بالاترین نقطه سازمانی که در آن فعالیت میکند نیاز دارد.
این نکات به طور خلاصه عبارتند از:
• همیشه به دنبال تغییر همه چیز باشید
• مراقب همکاران خود بهویژه آنهایی که درون سازمان هستند باشید.
• مدیران ارشد را تغییر دهید و به افراد و مشاوران در سازمانتان اعتماد کنید
• در زمان حال زندگی کنید!
این کتاب که با شیوه ای داستانی سعی در آموزش برخی از نکات مهم در حوزه موفقیت کسبوکار است، توسط محمدحسین تقوی با قلمی روان ترجمهشده است و انتشارات ملیکان آن را به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب قصه های شب برای مدیران می خوانیم:
مدیر را همانند رهبر ارکستر روی صحنه ی اجرا تصور کنید . او نیز چوب رهبری خود را تکان می دهد،بازاریابی آغاز می شود و موجی از فروش به راه می افتد سپس با حرکت بعدی چوب ،منابع انسانی ، آی تی و روابط عمومی سازمان نیز هماهن با یک دیگر مشغول به کار می شوند و پس از آن هم حرکت های بعدی چوب از راه می رسند اما ای کاش این تصور رویایی مدیران دست یافتنی بود.اکنون از شما می خواهم من را در بازی ساده ای همراهی کنید.من سه نقل قول از سه متفکر مشهور را بریتان نقل میکنم و شما از نظر اینکه کدام یک به واقعیت زندگی یک مدیر نزدیک تر است به آن ها رای می دهید. نقل قول اول از پیتر داکر است. داکر یکی از مشهورترین نویسندگان حوزه ی مدیریت را این گونه توصیف کرده است:
مدیر همانند رهبر ارکستر سمفونیک است؛الات موسیقی که هر یک به طور مجزا صرفا صدایی دلخراش دارند تنها به دلیل تلاش و چشم انداز و رهبری او با یک دیگر ترکیب می شوند و موسیقی کامل زنده ای را می سازند..
نظر شما چیست؟آیا مدیر همانند رهبر ارکستر است؟