معرفی کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد:
دنیای امروز میتواند تاحدودی گیجکننده باشد، نه فقط در سطح جهانی (رخدادهای جهان، اقتصاد، مسایل اجتماعی)، بلکه در زندگی روزمرهمان. در تجارت، اشخاصی که هنوز بعد از این همه ”تعدیل نیروهای کار“ در سالهای اخیر مشغول کار هستند، ساعات بیشتری کار میکنند. رقابت، پاسخ سریع به فرصتها، تحول، تغییرجهت راهبردی، خطرپذیری، فعالیت بیشتر همراه با درآمد کمتر و فشارهای اقتصادی، شرایط زندگی در این جهان هستند. در زندگی شخصی ما، در بیشتر خانوادهها هر دو والد کار میکنند، خانوادههای زیادی از هم میپاشند و دوباره خانوادههای جدیدی را شکل میدهند، کارهای زیادی وجود دارد که باید در مدت زمان کمی انجام شوند. چالشها و مطالبات ازدواج و فرزندپروری میتواند گیجکننده باشد و اغلب، اشخاص مجرد نیز با فشارهای زیادی در متعادل کردن کار، دوستان، ارتباطات عاطفی، فعالیتهای اجتماعی و فعالیتها روبهرو هستند. تعجبی ندارد که در این دوران اشخاص و مسایلی این چنینی بهراستی میتوانند دکمههای اعصاب ما را فشار دهند. این ممکن است فردی باشد که دکمهی اعصاب ما را فشار میدهد: همکاری ”همهچیزدان“، رئیسی زیادی منتقد، سرپرست و ناظری با حالت دفاعی، همسری بیاحساس، بچهای سرسخت، دوستی بهانهگیر، تعمیرکاری بیاعتنا، قوم و خویشی منفی. چند بار از این و آن شنیدهاید که میگویند: ”کارم را خیلی دوست دارم، اما رئیسم کفر مرا در میآورد!“ یا ”شما بچهها دارید اعصابم را خرد میکنید!“ یا ”حالم به هم میخورد از اینکه او همیشه…“ گهگاهی ”آنها“ دکمههای اعصاب ما را فشار میدهند، و گاهی هم گرچه رفتارشان عمدی نیست، باز هم ما ناراحت میشویم، حالت دفاعی میگیریم، آسیب می بینیم یا جوش میآوریم. بعضی اوقات عاملی همچون یک رخداد، کار، تصمیم، مهلت پایانی، تغییر، بحران، مشکل یا عدم اطمینان، باعث فشار آمدن به دکمهمان میشود. برای نمونه، تغییر شغل، طلاق یا ازدواج، خرید خانه، مصاحبهای شغلی، صحبت در جلوی جمع، راهبندان، جلساتی کسلکننده، خرابی وسایل مکانیکی (خودرو، ماشینلباسشویی، رایانه)، یا وقتی پرستار بچهتان به موقع نمیآید و شما نمیتوانید به دیدن فیلمی بروید که بلیتش را از قبل گرفتهاید. بیشتر مجموعههای معروف تلویزیونی نمونههایی از اشخاصی را نشان میدهد که پیوسته دکمهی اعصاب یکدیگر را فشار میدهند و همهی ما میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، اما مجبور نیستیم مثل آنها رفتار کنیم! ما نمیگوییم که زندگی واقعی مانند این مجموعههای تلویزیونی است، اما بیشتر ما میتوانیم آنقدر خوب عمل کنیم که به دیگران اجازه ندهیم اعصابمان را خرد کنند. این کتاب روشهایی خاص و واقعبینانه در اختیار شما قرار میدهد تا اشخاص و موضوعات را از فشار دادن دکمههایتان بازدارید. در این کتاب از حرف و حدیثهای نظری و روان شناسی سادهانگارانه، روش مثبتاندیشی سطحی، خبری نیست. در عوض، به مجموعهای از مهارتهای بسیار خاص اشاره شده است که وقتی اشخاص و موضوعات دکمهی اعصابتان را فشار میدهند، طرز واکنش شما را در جهت درست هدایت میکند و این روش کارایی دارد! ما در سراسر جهان بیش از ده هزار سخنرانی در مورد این مهارتها داشتهایم. آنها در کارمان و در همهی زندگی شخصیمان کاربرد یکسانی دارند. موقعیتها و شرایط ممکن است بهکلی متفاوت باشند، اما مهارتها در هر جایی کارایی دارد. در این کتاب، هدف این است که به شما نشان دهیم چطور میتوانید فعال، سرزنده و با شور و نشاط و حتی متوقع زندگی کنید و قربانی تلاشهای خودتان نباشید. ما مجموعهی قدرتمندی از مهارتها را به شما میدهیم تا رؤسا، همکاران، ناظران، همسر، بچهها، والدین، همسایهها، دوستان، عزیزان و دیگر کسانی که هر روز با آنها سروکار دارید، نتوانند اعصابتان را به هم بریزند. به ندرت همهی این اشخاص همیشه باعث ناراحتی ما میشوند، اما بسیاری از ما گهگاهی اجازه دادهایم کسی دکمهی اعصابمان را فشار دهد. زندگی کوتاه و ارزشمند است. ما میخواهیم به شما کمک کنیم در کاری که انجام میدهید موفق باشید و از این سفر لذت ببرید. ما به شما نشان خواهیم داد چطور واکنشهای افراطیتان را نسبت به اشخاص و موضوعاتی که دکمههای اعصابتان را فشار میدهند، مهار کنید.
در بخشی از کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد ، می خوانیم:
وحشتناک جلوه دادن، الزام گذاشتن و دلیل تراشی سه روش اصلی هستند که ما با آن ها می گذاریم کسی یا چیزی دکمه ی خرد شدن اعصابمان را تا جایی فشار دهد که نتوانیم مانند گذشته به طور موثر و مفید از عهده موقعیت های سخت برآییم.در این فرآیند خود را آزرده می کنیم. ممکن است تا اینجا حدس زده باشید که استراتژی عمده ای که ما در این کتاب برای مبارزه با خردشدن اعصاب شرح می دهیم چیست:در واقع هیچ کس و هیچ چیز دکمه ی اعصاب ما را فشار نمی دهد. به نظر می رسد که آن ها خود ما را ناراحت می کنند اما این نحوه فکر کردن و واکنش های ما نسبت به آن ها است که تعیین می کند چقدر ناراحت شویم و چگونه در موقعیت های خاص واکنش نشان دهیم. ما خودمان دکمه ی خورد شدن اعصاب خود را فشار می دهیم! اما می توانیم یاد بگیریم که آن را فشار ندهیم! خوشبختانه در نقطه ی B وقتی کسی یا چیزی تلاش می کند و یا ممکن است که تلاش کند که دکمه ی خرد شدن اعصاب ما را فشار دهد نوع چهارم فکر کردن هم وجود دارد که می توانیم آن را در سر بپرورانیم. درک این نوع فکر کردن آسان است اما عمل به آن دشوار است ( به ویژه وقتی کسی ناراحتتان می کند). ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه این کار را انجام بدهید. اما در واقع انجام این کار مستلزم تمرین،تمرین و تمرین است.از آنجایی که همه ی ما در هر موقعیتی در حال فکر کردن هستیم برای انجام تمرین ضد فشرده شدن دکمه ی خردکردن اعصاب لزومی ندارد خیلی وقت بگذاریم. اما به شما نشان می دهیم چگونه طرز فکر خود در یک موقعیت خاص را به طور قاعده مند انتخاب کنید، طوری که برخلاف طرز فکری باشد که در گذشته احتمالا به طور طبیعی در سرتان ایجاد شده است.