معرفی کتاب « آینده ممکن » :
همه چیز با دیدن عنوان یک خبر در روزنامه شروع شد. پاییز بود و همراه همسر و پسرم در نیویورک قدم می زدم که چشمم به عنوان خبری در روزنامه افتاد.عنوان در صفحه ی نخست چاینا دیلی که می گفت : « ارتش ازادی بخش خلق چین تا سال 2050 به یکی از بهترین نیروهای نظامی جهان تبدیل می شود.» زیر این عنوان تصویری از رئیس جمهور چین ، شی جین پینگ ، و ردیفی از سربازان ارتش آزادی بخش خلق چین را دیدم. عدد این سال در ذهنم نقش بست :2050. تاریخی که هم خیلی دور است هم خیلی نزدیک.تاریخی که 33 سال از ان لحظه فاصله داشت .به خودم گفتم : «احتمالا تا اونموقع زنده باشم». فکری به ذهنم رسید . درهمان حال که چین برای سال 2050 برنامه ریزی می کرد، کشور من ، امریکا اندر خم این تصمیم بود که بدهی های این ماهش را بپردازد یا نه. ما در سال 2050 در کجا ایستاده ایم؟
کتاب پیش رویتان پاسخی به این پرسش است . یگانه پاسخ موجود نیست.،ولی یکی از پاسخ هاست.ولی پیش از اینکه به سال 2050 برسیم باید بفهمیم اکنون کجا ایستاده ایم.امروزه جهان را باوری در نور دیده که نامش را « بیشینه سازی مالی » گذاشته ام و به این معناست که در هر تصمیمی ، انتخاب درست گزینه ای است که بیش ترین پول را برایتان بیافریند.بخش بزرگی از جهانمان براساس چنین تنظیم پیش فرضی کار می کند.در کسب وکار ، اقتصاد و علوم مالی ، رشد مالی از مهم ترین اصول اولیه است .تمام هدف از داشتن پول این است که بیشترش کنید. ولی نیروی بیشینه سازی مالی که در سال های اخیر شاهدش هستیم موضوع متفاوتی است .بزرگ تر و قدرتمندتر از هر چیزی است که تا کنون دیده ایم. انگیزه ی بیشینه سازی مالی بر بسیاری از سازمان ها،موسسات و حتی رویاهایمان سای افکنده است. به سمت جهانی حرکت می کنیم که در آن فقط پول اهمیت دارد. مایکل لوئیس ، نویسنده « مانیبال » و « رکود بزرگ » در کتابش به نام « پوکر دروغگوها » درباره ی تجربه ی کاری اش در وال استریت می نویسد. او فضای کاری دهه ی 1980 ، درست همان سال های شروع موفقیت بیشینه سازی مالی را توصیف می کند. لوئیس می نویسد معامله گران همکارش «باور دارند هر چیزی که ثروتمندشان کند برای جهان هم خوب است.» برای شان مهم نیست که عامل ایجاد یا نابودی مشاغل باشند. مهم این است که با انجام کارشان پول زیادی به جیب بزنند. در مقیاس گسترده بیشینه سازی مالی جوامعمان را به چنین محیطی تبدیل کرده است. متقاعد شده ایم که در هر تصمیمی انتخاب درست همان گزینه ای است که بیش ترین ثروت را برایمان به ارمغان می آورد و ورای آن تصوری از مففهوم خوب یا بد نداریم. مفاهیم خوب و بد برای تفکر ترمیناتورگونه ی بیشینه سازی مالی ، بیش از اندازه غیر منطقی اند.در این طرز فکر یگانه چیزی که اهمیت دارد « کمتر » یا « بیشتر » است و همیشه هم بیشتر و بیشتر می خواهیم.
با رشد مفهوم بیشینه سازی مالی ، حوزه ی نفوذ و تاثیرگذاری اش به حیطه هایی ورای علوم مالی راه یافته است . در حوزه های مختلفی که هر روز هم به تعدادشان افزوده می شود بر این باوریم که پاسخ درست همانی است که بیش ترین بازگشت سرمایه را به همراه دارد. ارزش های دیگر در اولویت های بعدی جای می گیرند، البته اگر اصلا جایی داشته باشند.
تمرکز بر بیشینه سازی مالی کار اشتباهی نیست. در نبود امنیت مالی طول عمر افراد و سازمان ها کاهش می یابد که چیز بدی است ، پول مهم است. فقط نباید ان را یگانه ارزشی بدانیم که شایستگی حفاظت و رشد دارد.بیشینه سازی مالی ما را با سه فرض محصور کرده است : 1) اینکه هدف از زندگی بیشینه سازی ثروت مالی است. 2) اینکه افرادی گرفتار در جهانی خصمانه ایم و 3) اینکه این موقعیت گریز ناپذیر و همیشگی است.
فکر می کنیم این باور ها و مجموعه ای از حقایق ها چنین نیست ، باورهایی اند که نسل های پیشینمان مطرح کرده اند و آن ها را پذیرفته اند.باور هایی اند که ما را از هم جدا می کنند ، قدرتمان را می گیرند و توانایی تصور اینده را محدود می کنند.باورهایی اند که اگر می خواهیم به جهان جدیدی گام بگذاریم ، باید بازنگری شان کنیم.
این کتاب درباره ی ایده ی ساده ای است.اینکه اگر تعریف گسترده تری از ارزش را بپذیریم جهان کمبودمان به جهان فراوانی تبدیل می شود.
در بخشی از کتاب « آینده ممکن » می خوانیم:
مسیر خانه تا محل کارتان را در نظر بیاورید.سوار ماشینتان می شوید ، از پارکینگ خارج می شوید ، از خیابانتان خارج می شوید ،به کمربندی می روید و بیست دقیقه رانندگی می کنید . پنج دقیقه بعد ماشینتان را پارک می کنید. حالا به مسیری که پیموده اید فکر کنید . در این مسیر چه فروشگاه هایی را در سمت راست جاده دیده اید؟
امریکایی هایی که از محلی مسکونی به محلی تجاری می روند، پمپ بنزین ، استارباکس ، دانکن دوتانس و دیگر مکان های ارائه دهنده ی صبحانه را در سمت راست جاده می بینند که همان چیزی است که افراد سر صبح می خواهند.
حالا مسیرتان را از محل کار به خانه تصور کنید .در سمت راست جاده چه میبینید؟وقتی همان آمریکایی ها به سمت خانه و منطقه ای مسکونی می روند احتمال بیش تری وجود دارد که مراکز خرید ، خواربار فروشی و رستوران هایی را در سمت راست جاده ببینند ، همان چیزهایی که افراد پس از کار می خواهند. در جهان برنامه ریزی خرده فروشی ها ، هم سو بودن یا نبود محل کسب وکار ها با جریان ترافیک از قانونی به نام « قانون گردش به چپ ممنوع » پیروی می کند.
در دنیای خرده فروشی مشتریان سرزده اهمیت حیاتی دارند و یکی از مهم ترین عوامل جذب مشتریان سرزده این است که کدام سمت جاده باشید.هدف این است که در زمان درستی از روز در جایی باشد که مشتری با گردش ماشینش به راست بتواند به محل کسبتان برسد.کسب وکارهایی مانند کافی شاپ ها که پیش از رفتن به محل کارمان به آن ها نیاز داریم ، باید در سمت راست ترافیک صبحگاهی باشند .کسب وکار هایی هم که مشتریان پس از کار به سراغشان می آیند ، باید در سمت راست ترافیک غروب باشند.
{files}
{/files}
- مدت آماده سازی 1 ساعت
- نویسنده ینسی استریکلر
- شابک ۹۷۸۶۲۲۶۶۵۰۵۴۰
- مترجم شایان تقینژاد
- قطع رقعی
- سال انتشار ۱۳۹۹
- نوع جلد شُمیز
- نوبت چاپ دوم
- تعداد صفحات ۲۴۰
0.0 از 5
0
0
0
0