کتاب انواع مردان

معرفی کتاب انواع مردان :
به عنوان نویسنده کتاب انواع زنان ، از من خواسته شده بود کتابی درباره ی انواع مردان بنویسم. مردانی که سخنرانی های من را درباره ی انواع زن ها شنیده بودند. دائما این سوال را از من می پرسیدند که « پس ما چی؟ » به همین دلیل می توان گفت کتاب انواع مردان دنباله ی کتاب قبلی ام انواع زنان است.البته حرفه ام ، تحقیقات درباره ی کهن الگوها و کنجکاوی به عنوان یک زن نیز انگیزه های دیگر نوشتن این کتاب بودند.
هنگام نوشتن کتاب درباره ی مردان ، معمولا مانند زنان دیگر عمل می کنم .باور دارم زنان بهتر می توانند زندگی مردان را تفسیر کنند، چون خیلی وقت ها مردان درباره ی اتفاقاتی در زندگی شان با زنان صحبت می کنند که آن ها را از هر مرد دیگری پنهان کرده اند.خیلی از مردان مشاوران زن روانشناس را انتخاب می کنند ، چون با ان ها راحت تر هستند.برخی از مردان بر این باورند که با انتخاب مشاور روان شناسی زن از حس رقابتی که ممکن است در طول جلسات مشاوره با روان شناس مرد به وجود بیاید ، جلوگیری می کنند.
گاهی در زندگی مردان ، زنی وجود دارند که نقشی مهم را بازی  می کند.همانطور ک روانشناس مشهور دانیل لوینسون در کتابش فصول زندگی مردان می گوید: این همان نقشی است که گاهی به تحلیل گران یونگی زن داده می شود. در روان تحلیلی مردان با در میان گذاشتن اتفاقات خصوصی زندگیشان از نقاط ضعف و قدرتشان آگاه می شوند و به این شکل به تجربیات روان تحلیل گران هم مواردی تازه اضافه می کنند. من مردان را به این صورت در سطح شناسایی می کنم و سپس به سراغ شناخت کهن الگوهای فعال در درون شان می روم.لوینسون در این کتاب می نویسد: « چنینن زنی می تواند مربی واقعی مرد باشد البته این نکته به توانایی او در ارتباط بر قرارکرن با رویاهای مرد جوان بستگی دارد .او به ان بخش از وجود مرد که منشا این رویاهاست کمک می کند. او به دنیای رویاهای مرد وارد می شود و این کار را به عنوان یک معلم ، راهنما ، میزبان و  منتقد انجام می دهد. در لایه های عمیق روانشناسی ، این زن می تواند انرژی های درونی زنانه اش ( آنیما ) را روی مرد فرافکنی کند و همانطور که یونگ می گوید  این زن حتی از مرد مراقبت و حمایت خواهد کرد.
به دلایل زیاد ، زنان بهتر می توانند مردان را درک کنند و مردان راحت تر می توانند با زنان ارتباط برقرار کنند.در گزارش مک گیل درباره صمیمیت مردانه آمده است:
« از هر ده مرد، تنها یک نفر دوستی از جنس خودش دارد که درباره کار و ازدواج با او حرف می زند.الگوی دوستی مرد معمولا به این شکل است که هر  مرد دوستان مرد زیادی دارد که هر کدام از آن ها جزء کوچکی از او را می شناسند و از بخش کوچکی از احساس های او آگاهند.»
مک گیل ادامه می دهد که اگر مردی خود را به طور کامل به شخص دیگری بشناساند ، این فرد بدون شک یک زن است.مردان بیش تر تمایل دارند احساسات ، افکار و رویاهایشان را با زن دیگری در میان بگذارند تا مردی دیگر.همچنین همانطور که ژان بیکر میلر در کتاب به سوی روانشناسی نوین زنان اورده است ؛ در گروه های بالادست و زیر دست ( مانند مردان و زنان سفید پوست و سیاه پوستان ، ثروتمندان و فقرا )، گروهی که از قدرت کمتری برخوردار است ، روی گروه دیگر با دقت مطالعه می کند و اطلاعات زیادی از درباره آنها به دست می اورد. به همین دلیل در طول تاریخ زنان توجه زیادی به مردان داشته اند.کتاب انوع مردان ، روانشناسی مردان است از دیدگاه زنی که دهه های متوالی درباره مردان مطالعه کرده است. در این کتاب درباره خطاها و مشکلات مردان سخن گفته ام و در مورد اهمیت توجه به نکات مثبت در آن ها حرف زده ام.این کتاب را از دیدگاه شاهدی دلسوز به رشته ی تحلیل در آورده ام. ( نویسنده کتاب )
 

در بخشی از کتاب انواع مردان می خوانیم:
همرنگ جماعت شدن برای دریافت پذیرش از سوی دیگران مانند خوابیدن روی تخت خواب پروکراستیز در اسطوره شناسی یونان باستان است. مسافران در راه سفری به آتن روی این تخت خواب خوابانده می شدند. اگر کوچک تر از آن بودند ، آن قدر کسیده می شدند  تا هم اندازه ی این تخت خواب شوند و اگر بزرگ تر از آن بودند ، دست و پای آن ها را می بریدند تا هم اندازه ی تخت خواب شوند.
تعداد کمی هم اندازه ی این تخت خواب بودند.این ها همان افرادی هستند که به سادگی می توانند با دیگران همرنگ شوند و با خوشحالی این کار را انجام دهند. برای مردی که کهن الگوهای درونی او با آنچه باید داشته باشد متفاوت است هنگام هماهنگی با اجتماع مشکلاتی به وجود می آید.ممکن است در ظاهر چنین به نظر برسد که او نیز فردی مانند دیگران است اما او برای این همانندی هزینه ی گزافی را دربر خواهد داشت.بخش های مهمی از وجود او بریده شده  و حتی ممکن است برخی از بخش های او آنقدر بزرگ شده باشد که دیگر عمق و معنایی در آنها وجود نداشته باشد.به هر حال در این صورت موفقیت های بیرونی برای او در درون معنایی ندارد.
مسافرانی که از تخت خواب پروکراستیز به سلامت گذر می کردند و به آتن وارد می شدند با خود این چنین می اندیشیدیدند که تحمل این سختی ها ارزشمند است.در دنیای  امروز هم گاهی موفقیت همین گونه است. ویلیام برویلر در کتاب سلحشور این نوع موفقیت پوچ و بی معنا را این گونه توصیف می کند: « هر روز صبح به سختی کت و شلوارم را می پوشیدم  ، کیفم را بر می داشتم، سرکار می رفتم و اندکی به زمان مرگ نزدیک تر می شدم. من سردبیر روزنامه ی مشهوری بودم که در نظر دیگران شغل مهمی بود ، اما برای من چیز جالبی نداشت. من به موفقیت های شخصی احتیاج داشتم ، نه قدرت .برای من موقعیت های اجتماعی خطرناک تر از شکست بود.در صورت شکست می توانستم تصمیم بگیرم که واقعا چه می خواهم.
تنها راه نجاتم ، ترک شغل بود ، اما تجربه ی شغلی دیگر را که برایم مناسب باشد ، نداشتم. به اوج رسیده بودم و از جایی که در آن بودم نفرت داشتم. قله را اشتباهی بالا امده بودم .تنها راهی که پیش رو داشتم این بود که پایین بروم و قله ی دیگری را امتحان کنم.این کار ساده نبود. دیگر نوشته های من به خوبی سابق نبود . در زندگی زناشویی نیز شکست خورده بودم.به چیزی تازه نیاز داشتم اما نمیدانستم چه چیزی. دوست داشتم ذهن و بدن خود را آزمایش کنم.می خواستم موفق شوم. می خواستم این موفقیت براساس معیارهای روشن و واضح و بر اساس نظرات دیگران نباشد. در گذشته وقتی چنین حالی داشتم کنار دریا می رفتم ، اما حالا دو فرزند داشتم و انبوهی از مسئولیت ها.
این نمونه مردی است که قدرت و ثروت دارد اما از دردی رنج می برد  که بسیاری از مردان در میانسالی گرفتارش می شوند ؛افسردگی ای خفیف ، ولی گسترده. هنگامی که از منابع شادی شخصی خود جدا می شوید ، همه چیز برایتان یکنواخت و بی معنا می شود.
به نظر می رسد در فرهنگ ما مردان نقشی مهم و بهتر دارند. شکی نیست که دست کم نقش آن ها اثرگذار تر است.با این  حال بسیاری از آن ها افسردگی خود را با پناه بردن به الکل ، کار بیش از اندازه یا تلویزیون التیام می بخشند. بسیاری دیگر بدون دلیل عصبانی و غمگین هستند.این غم و خشم با هر اتفاق کوچکی که در زندگی آن ها رخ می دهد، بیرون می ریزد. آن ها به زندگی امیدوار نیستند .جنبش زنان مشکلات این مردان را در مواجه شدن با مرد سالاری به دیگران نشان داد، در حالی که بسیاری از آنان با مرد سالاری هم مشکلات زیادی دارند.