معرفی کتاب رویای دویدن:
وندلین ون درانن نویسنده پرافتخار، برای تمام کسانی که فکر میکنند نقص عضو نقطۀ پایان زندگیست، داستانی تکاندهنده، جذاب و الهامبخش ارائه میدهد.
کتاب رویای دویدن قصه زندگی جسیکای 16 ساله را روایت میکند؛ او یک دوندهی حرفهای و ورزشکاری موفق است. ناگهان در یکی از روزهای معمول مدرسه، برای جسیکا تصادفی هولناک اتفاق میافتد و بهجز پایش، صمیمیترین دوست خود را از دست میدهد. این دختر نوجوان به زودی با چهره خشن و ناعادلانه جهان روبهرو میشود.
جسی در روزهای نخست این حادثه ناگوار که همچون آواری ویرانگر بر زندگیاش فرود آمده بودند، امید خود را کاملا از دست داده بود و حتی سادهترین و پیشپا افتادهترین کارهای روزمرهاش را نمیتوانست به تنهایی انجام دهد و به زودی بحران روحی گستردهای بر زندگی این دختر نوجوان سایه افکند. تنها خبر امیدوارکننده جلسات فیزیوتراپی او بود که دکتر معالجش از روند درمان بسیار رضایت داشت.
هنگامی که جسیکا امکان حضور دوباره در میادین را به کمک عصا و پای مصنوعی شنید، جوانههای امید در دلش سبز شد و انگیزهای برای زنده بودن یافت. هدف جسیکا هر روز قوی و قویتر میشد. او میخواست تنها رویای زندگیاش را در این دنیای ناعادلانه به حقیقت تبدیل کند.
در بخشی از کتاب رویای دویدن می خوانیم:
همه ی پلاتین ها را در آوردند . دکتر ولز می گوید تا الان مریضی مثل من نداشته که اینقدر روند درمانی اش سریع اتفاق بیوفتد و زود خوب شود. « جسیکا من به تو افتخار می کنم . کارت عالی بود. »
دلم می خواهد داد بزنم من که کاری نکردم فقط اینجا بودم.
دلم می خواهد کتکش بزنم ؛
می خواهم حسابی بزنمش؛
دلم می خواهد برای اینکه پایم را قطع کرده لت و پارش کنم.
دلم میخواهد بزنمش که اینقدر خوشحال است و طوری با من رفتار می کند که انگار من گل سرسبد مریض هایش هستم ؛ در حالی که من چیزی نیستم جز یک مریض عصبانی و غرغرو که همه باید به او ترحم کنند.
بعد از آن کلمات جادویی را می گوید.
همان هایی که منتظرش بودم.
همان هایی که از آن ها وحشت داشتم.
همان حرف هایی که فکر می کردم هیچ وقت قرار نیست زده بشوند ؛ ولی حالا وقتشان رسیده بود.
« خب ، الان دیگه میتونی بری خونه .»
من که شوکه شده ام ، می پرسم : «امروز ؟» انگار دارم بین مرگ و زندگی دست و پا می زنم. با سر جواب سوالم را می دهد و بعد می گوید:« آخه همه ی جلسه های فیزیوتراپیت رو هم گذروندی.»
مستقیم نگاهم می کند : « می تونی از خودت مراقبت کنی و نظافتت رو هم انجام بدی و جوراب واریست رو عوض کنی، درسته ؟ »
می تونی توی اتاق با عصا راه بری ، چهارتا پله بالا و پایین کنی ، بشینی و پا بشی، می دونی موقع افتادن هم چطور باید از خودت مراقبت کنی، درسته؟ »
همه ی این کارهایی را که می گوید، دکتر فیزیوتراپ مجبورم کرده انجام بدهم.
هنوز ضعیفم ولی به هر حال می توانم ؛ برای همین سرم را تکان می دهم.
دکتر لبخندی می زند. « خب پس می تونی بری خونه.»
می دانم که باید از او تشکر کنم ولی وقتی می گوید « برو خونه » ، لحنش اذیتم می کند. یکدفعه یاد کفش های جادویی دوروتی توی شهر اُز می افتم.ولی من که نمی توانم پاشنه هایش را به هم بزنم ، چون ... چون نمی توانم . و با اینکه فقط توی ذهنم هستند... فقط یک تصویر از یک فیلم... بازهم کفش ها توی ذهنم می درخشند.یک دفعه دلم به شدت می خواهد پاشنه هایم را مانند دوروتی به هم بزنم و بروم خانه ، توی تخت خودم ؛ با هر دو تا پایم.
وقتی که می رود ،زیر لبی می گویم : « هیچ جا خونه ی آدم نمی شه .هیچ جا .»
ولی من که کفش های جادویی ندارم. قرار هم نیست یکدفعه سر از اتاق خودم در بیاورم؛ فقط من هستم و این نصفه پای زشت و بی مصرف.
یکسری تجهیزات جدید به پایم وصل کرده اند و من خیس عرق شده ام.حرکت « ایمنی در افتادن » را برای فیزیوتراپ انجام می دهم. قبلا با این دکتر کار نکرده بودم ؛ بعد مامان وارد اتاق می شود.
به او می گویم :«خوبم.» بعد حرکت « بازگشت را انجام می دهم و می ایستم. « چیزی نیست ، تست های آخره.»
جیغ می زند : « داری میایی خونه !» و سرجایش می رقصد بعد صندلی چرخ داری را از گوشه ی اتاق در می آورد و هل می دهد زیر من و سرم را تند تند می بوسد ؛ درست مثل زمان بچگی.
دکتر لبخندی می زند و می گوید: « شما باید مامان جسیکا باشین ، درسته ؟»
می گوید: « بله ، خودمم .» جوری که انگار مامان من بودن بهترین کار دنیاست.
دکتر می خندد:« خیلی خُب ، باید بگم دخترتون همه ی پیش نیازهای ترخیص از بیمارستان رو با موفقیت گذرونده.»بعد روی کاغذی که داشت نتیج تستم را علامت می زد، چیزی می نویسد و می گوید:« ازالان به بعد می تونه بیاد مرکز فیزیوتراپی.»بعد تعدادی بروشور و یک دسته کاغذ به مامان می دهد؛ بعد از اینکه سعی می کند به من روحیه بدهد تا همین طوری ادامه بدهم ، خداحافظی می کند و می رود.
- قطع رقعی
- نویسنده وندلین ون درانن
- نوع جلد شومیز
- مترجم آناهیتا حضرتی
- تعداد صفحات 336
- شابک 978-600-811-182-5