خلاصه کتاب عامل ارزش ها؛راز موفقیت و جهش:
مهمترین قدم برای رسیدن به یک زندگی که رویای آن را در سردارید چیست؟
پول پسانداز کردن، پیدا کردن شغل بهتر، ترفیع در محل کار یا شاید در راستای زندگی شخصیتان مانند ازدواج یا بچهدار شدن باشد. البته شاید پاسخهای دیگری هم داشته باشید ... هرکدام از این کارها میتواند برای پرمعناتر شدن زندگی به شما کمک کند اما هیچکدام شاهکلید رسیدن به سرنوشت دلپذیر شما نیست. جان دمارتینی در کتاب عامل ارزشها عقیده دارد مهمترین اقدام این است که مهمترین ارزشهای زندگیتان را شناسایی کنید؛ یعنی بفهمید که چه کسی هستید و واقعاً میخواهید به چه چیزی برسید؟ پس از فهم این سؤال است که میتوانید منتظر یک زندگی باانگیزه باشید. البته به دنبال دستورالعملهای شکستخورده نباشید. زندگیتان را مطابق ارزشها و آرزوهای خودتان ترسیم کنید نه برای رضایت خانواده و رئیس و ...
البته باید از ارزشهایتان بهخوبی آگاه باشید تا بتوانید از قدرتهای فیزیکی، معنوی و ذهنی خودتان به بهترین نحو بهره ببرید. نداشتن اطلاعات کامل از مهمترین ارزشتان باعث میشود خیلی از فرصتهای زندگی را نادیده بگیرید و آنها را از دست بدهید. مشخص کردن مهمترین ارزشها کلید داشتن سرنوشت الهامبخش است. باکاری که از آن لذت میبرید شروع کنید. شناختن مهمترین ارزش های تان و بعد، استفاده از این ارزش ها برای رسیدن به اهداف با ارزش تان، کلید تبدیل یک زندگی بی انگیزه به یک زندگی شگفت انگیز است.
کتاب عامل ارزش ها؛راز موفقیت و جهش به شما کمک میکند تا ارزش هایتان را شناسایی کنید اما توجه داشته باشید که هر نتیجهای که از مطالعه این کتاب داشته باشید مستقیم یا اینکه چقدر خودتان را با مطالب آن درگیر میکنید، در ارتباط است. اگر منفعلانه با مطالب کتاب روبرو شوید یادگیری سطحیای خواهید داشت. اما اگر به دنبال یادگیری عمیق باشید،فرصت کشف ارزش هایتان و رسیدن به آرزوهایتان پیش روی شما خواهد بود.
آیا این کتاب برای من مناسب است؟
اگربه دنبال کشف اولویت های ارزشی تان و رسیدن به اهداف و آرزو هایتان هستید این کتاب برای شما نوشته شده است.
در بخشی از کتاب عامل ارزش ها؛ راز موفقیت و جهش می خوانیم:
عامل ارزش ها در محل کار:
شغل حرفه ای من وقتی چهار ساله بودم شروع شد.کفش های پدرم را برق می انداختم تا پول بیشتری بگیرم. هم از کار و هم از پولی که می گرفتم، لذت می بردم. از ارائه ی خدمتی که پدرم به آن نیاز داشت ، احساس غرور می کردم . از پاک کردن آلودگی ها و از بین بردن حالت کهنگی کفش ها و براق کردن کفش ها ودوباره نو به نظر رسیدنشان لذت می بردم.مرد جوان بلند همتی بودم ، ولی قصد نداشتم تا اخر عمرم کفش برق بیندازم. در واقع از این لذت میبردم که می دانستم قدرت کسب درامد دارم. حتی از خود پول مهم تر این بود که می دانستم می توانم خدمتی ارائه دهم. می دانستم پدرم کار بزرگی برایم انجام داده است و حتی در سن خیلی کم دوست داشتم بدانم به او خدمتی کزده ام.
در نه سالگی از برق انداختن کفش پدرم فراتر رفتم و کسب وکار کوچک خودم را راه انداختم. بچه های محل را در شرکت محوطه سازی ام استخدام کردم و از آن ها خواستم چمن ها را کوتاه کنند، لبه ی جدول ها را بسازند ،جارو بزنند، برگ ها را جمع کنند، علف های هرز را هرس و شمشاد ها را کوتاه کنند. سراغ تمام همسایه ها می رفتم، با آن ها معامله می کردم و درامد زیادی به دست می آوردم. از شرکت تازه کارم لذت می بردم . حتی آن را بیشتر از برق انداختن کفش های پدرم دوست داشتم. از جذاب تر کردن حیاط همسایه ها بسیار راضی بودم و جم کردن بچه های محل و اطمینان از این را دوست داشتم که هر کدام از آن ها کاری دارد که می تواند به بهنرین نحوه انجام دهید. یک بار دیگر برای پول درآوردن و پس انداز آن ارزش قائل شدم و باز هم از اینکه می دانستم توانسته ام خدمتی به همه ی افراد ساکن در محله ام ارائه دهم، بیشتر احساس رضایت می کردم. یعنی به بچه هایی که استخدامشان کرده بودم ؛کسانی که نیاز داشتند خودشان پول توجیبی شان را در بیاورند و همسایه هایی که حیاط شان نیاز به اصلاح داشت.
البته هیچ کدام از این تجربه های کاری ابتدایی برای بلند مدت به من انگیزه نمی دادند و نمی توانستند شغل همیشگی ام باشند. در سنین جوانی فهمیدم مثل خیلی از افراد باید خودم مخارج زندگی ام را تامین کنم، ولی تا وقتی تدریس حرفه ای را شروع نکرده بودم نمی دانستم وقتی شغل تان تفریح تان باشد، زندگی تا چه حد می تواند انگیزه بخش و رضایت بخش شود.از حدود بیست سالگی انگیزه پیدا کردم کاری را انجام دهم که عاشقش هستم و بابت آن دستمزد خوبی بگیرم و این یکی از رازهای داشتن زندگی رضایت بخش است.
پیش گفتار مترجم(محمد مهدی ربانی):
اوج هرج ومرج در زندگی ام را تجربه می کردم .فرصت های بسیاری را در برابر چشمانم میدیدم. هر بار به یکی از آنها چنگ می انداختم .به شدت تلاش میکردم . در هر دوره و سمیناری شرکت می کردم.هزاران کتاب خریده بودم و ساعت های زیادی را صرف مطالعه می کردم. اما به خودم آمدم و دیدم روزانه بیش از شانزده ساعت کار می کنم ، ولی نمی توانم به نتایجی که می خواهم برسم.
به جهت اموزش هایی که دیده بودم ،کارایی و عملکردم بسیار خوب بود ولی نتیجه بخش به نظر نمی رسید و سرگردان وگیج بودم . زندگی ام کلاف سردرگمی بود که از آن رضایت نداشتم.
دوست داشتم بزرگ شدن فرزندانم را ببینم ولی به جای آن بیشتر عمرم در هواپیما یا جاده می گذشت. برای سرزدن به دفاترم یا سخنرانی از این شهر به آن شهر می رفتم. در جوانی مشکلات سلامتی و اضافه وزن پیدا کرده بودم .نرم افزار می فیت موبایلم سن جسمی ام را پانزده سال بیش از سن شناسنامه ای ام نشان می داد.
از بیرون فرد موفقی به نظر می رسیدم ،ولی از درون خسته بودم.چیزی به من می گفت تو که کچ یا مربی ده ها فرد موفق هستی و نتایج خوبی برای دیگران به بار آورده ای باید فکری به حال درونی خود هم بکنی.چون هر آنچه در درون بخواهی در بیرون راهی نمایان می کند. به صورت تصادفی با علمی به نام ارزش شناسی آشنا شدم که حرف های جدیدی برایم داشت. از این طریق در کلاس ها و همایش های دکترجان دمارتینی شرکت کردم. در ابتدا کلامش برایم مفهومی نداشت و با بیشتر کتاب ها و آموزش هایی که دیده بودم متفاوت بود. کم کم با اعتماد به رویکرد عامل ارزش ها کلید قفل درونی ام را پیدا کردم. از جنگیدن برای موفقیت و کسب ثروت دست برداشتم.اولویت های ارزشی ام را شناختم و وقتم را صرف اولویت های بالایم کردم. با این که دیگر برای کسب پول از این طرف به آن طرف نمی رفتم ،هر روز رزق بیشتری کسب می کردم.
به آرامش رسیدم ،سلامتی خود را بازیافتم ،جایگاه اجتماعی ام ارتقا پیدا کرد و ارزش ساعت های کاری ام به شدت رشد نشان داد. حالا منطبق با ارزش هایم زندگی می کنم،بیشتر وقتم را با خانواده و سفر همراه آن ها می گذرانم .کارم تبدیل شده است به عاملی برای تجلی ارزش های درونی ام و از آن بسیار لذت می برم.
یکی از اولویت های ارزشی ام کمک به دیگران برای رسیدن به جایگاه واقعی شان است و به وسیله ی انتشارات نگاه نوین ،مجله ی خلاقیت ،اپلیکشین ویدان و برنامه ی بیزینس کوچینگ ،گویی ارزش های خودم را بروز می دهم. با توجه به این تاثیر عمیق که دانش ارزش شناسی روی من گذاشت تصمیم گرفتم با کمک برادر عزیزم حسین یاغچی این کتاب ارزشمند را به فارسی زبانان دنیا عرضه کنم تا آنها هم از نتایج فوق العاده این آگاهی بزرگ بهره مند شوند.
نکته ی قابل توجه این است که این دانش فقط روی من تاثیر مثبت نگذاشته است ،بلکه شخصا تکیک های این دانش را روی صدها نفری که کوچشان بوده ام امتحان کرده ام و نتایج شگفت آوری را شاهد آن بوده ام. بنابراین معنی برای خود نسازید که این روش شاید به درد شما نخورد .بدانید راه حل بازشدن کلاف های درهم پیچیده ی درونی در شناخت ارزش هایتان نهفته است.
این کتاب را بخوانید ،وقتی به نتایج بزرگ رسیدید،رسالت خود بدانید که سفیر این دانش باشید و از این کتاب تعدادی بخرید و به عزیزانتان هدیه دهید تا شاهد تحول زندگی آن ها هم باشید .چنین باد.
- تعداد صفحات 438
- قطع رقعی
- جلد شومیز
- نویسنده جان دمارتینی
- وزن 505
- مترجم محمدمهدی ربانی
- شابک ۹۷۸-۶۰۰-۸۹۱۳۵۱-۱
- انتشارات نگاه نوین
- سال انتشار ۱۳۹۹
- نوبت چاپ دوم
- موضوع ارزشها
0.0 از 5
0
0
0
0