معرفی کتاب مرد واقعی:
اگر کتابهای موفقیت را دنبال میکنید، نام دارن هاردی برای شما آشنا است. دارن هاردی که بیشتر با کتاب معروفش یعنی کتاب اثر مرکب* مشهور است، ازجمله کارآفرینان در ایالاتمتحده و همچنین مدیرعامل و ناشر مجله موفقیت است. او البته یک سخنران حرفهای نیز هست به طوریکه سخنرانیهای متعددی در شبکههای اجتماعی از او به چشم میخورد که خود بهتنهایی منبع درآمدی برایش بهحساب میآید.
امکان رسیدن به موفقیت در همه ابعاد زندگی
دارن هاردی در کتاب مرد واقعی از موفقیت حرف میزند. البته نهفقط موفقیت در کسب و کار! او راز و رمز موفقیت در سه بخش زندگی یعنی جامعه، خانه و محل کار را بیان میکند. به گفته هاردی، موفقیت دریکی از ابعاد زندگی به معنای کنار زدن سایر ابعاد یا شکست خوردن در آنها نیست. بلکه، موفق میتواند همزمان و در تمامی ابعاد اتفاق بیفتد. در این کتاب، ویژگیهای یک مرد واقعی و اثرگذار معرفیشده است. دارن کتابش را اینگونه آغاز میکند:
چند وقت پیش چهلوهفتساله شدم. از اینکه سنم بیشتر میشود، خوشم میآید. هرسال نسبت به قبل، سال بهتری برایم خواهد بود. احساس میکنم هرسال که میگذرد، تمرکزم روی نگرشهایم، درک و فهمم نسبت به موضوعهای مختلف و شناختی که از خودم و دنیای اطرافم دارم، بیشتر میشود. البته، نمیتوانم بگویم قطعاً هرسال، هوشمندتر شدهام ، ولی مطمئنم که داناتر شدهام.
مفهوم این جمله جالب است. افراد، چه زن و چه مرد، در سنین میانسالی دچار بحران میشوند، بحران میانسالی.
مخاطب اصلی این کتاب آقایان هستند. دارن هاردی عقیده دارد این بحران میتواند برای آقایان به موقعیت دشواری منجر شود. همانطور که کارل یونگ، روانپزشک سوئیسی نیز نظری مشابه دارد و میانسالی را اینگونه تعریف میکند:
میانسالی، مرگ نهایی پندار و خیال بیهودهی دوران جوانی ست.
علت چیست؟
اکثر ما دوران جوانی را بهطور کاملاً ناخودآگاه میگذرانیم. خودآگاهی ما در زمان جوانی و نوجوانی اندک است و فقط به مسائل شخصی میپردازیم. مسائلی مانند رفتار دیگران، تمایل به کسب قدرت و لذت خیلی برایمان پراهمیت است. بهعلاوه، افکار آرمانگرایانه و انتظارات رؤیایی نیز همراه ما هستند. اما دوره میانسالی شرایط برعکس میشود؛ ما با واقعیت گاه تلخ و گزنده روبهرو میشویم.
روابط مؤثر، نقش کلیدی در موفقیت
دارن هاردی عقیده دارد باهوش بودن افراد در نحوه عملکرد و برخورد با اطرافیان مشخص میشود. شما دانای کل نیستید. پس بهتر است از نظرات و توصیه سایرین استفاده کنید. البته سعی کنید خودتان را در ارتباط با افراد باهوش قرار دهید. در محیط کار، کارمندانتان را از میان افراد باهوش و زرنگ انتخاب کنید. شاید جالب باشد بدانید این افراد تحت تأثیر تربیت مؤثر والدینشان به این درجه از موفقیت رسیدهاند.
کتاب مرد واقعی، پاسخی برای رسیدن به موفقیت در زندگی دارن هاردی مشابه سایر تألیفاتش، این کتاب را نیز بابیانی ساده نوشته است. در این کتاب رمز و رازهای داشتن یک زندگی موفق در همه ابعاد بیان میشود و به ما کمک میکند تا فرد بهتری باشیم. این کتاب توسط شادی حسن پور ترجمه و انتشارات نگاه نوین آن را در 78 صفحه به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب مرد واقعی می خوانیم:
این نقش ماست. ما بهصورت ژنتیکی اینطور برنامهریزی شدهایم که این مسوولیت را به عهده بگیریم. ولی وقتی نگاهی به دنیای اطراف میاندازیم و از حوادث تلخ باخبر میشویم، میفهمیم به اندازهی کافی وظیفهمان را خوب انجام ندادهایم. و خیلی روی کلمهی «دنیای اطراف» حساس نشوید و پیش خودتان نگویید «من که نمیتوانم از پس همهی مشکلات دنیا برآیم». بهانهآوردن برای مشارکتنکردن و انجامندادن وظایف، کار راحتیست. منظورم از دنیای اطراف، دنیای خودتان است. دنیایی که در اطرافتان گسترده است. همهی کسانی که در نزدیکیتان حضور دارند. کسانی که در سوپرمارکتی هستند که شما برای خرید به آنجا رفتهاید. کسانی که در مراکز خریدی هستند که شما در آنجا گشتوگذار میکنید. کسانی که در پارکی هستند که شما برای پیادهروی به آنجا رفتهاید. اشخاصی که در پارکینگ ساختمان حضور دارند؛ جایی که دارید ماشینتان را پارک میکنید. کسانی که در ساحلی نشستهاند که شما دارید در آنجا آفتاب میگیرید. کسانی که روی یکی از صندلیهای سینما یا تئاتری نشستهاند که شما برای دیدن فیلم یا نمایش به آنجا رفتهاید و بهصورت ناشناس در تاریکی نشستهاید. و البته کسانی که در اتاق کنفرانسی نشستهاند که شما در آن حضور دارید. برادرانی که در مکانی مذهبی حضور دارند که شما برای خواندن دعا به آنجا رفتهاید. و در نهایت، کسانی که در خانهای زندگی میکنند که شما محافظتکننده و سرپرستش هستید. و این محافظت نهتنها جنبهی فیزیکی و جسمی را در برمیگیرد، که باید اطرافیانتان را از هر نوع آسیب، از جمله ذهنی و احساسی هم حفاظت کند.
وقتی به شکل دیگری، تجربیات خودم را در این زمینه بررسی میکنم، شرمندگی و ناامیدی بیشتری در خودم حس میکنم. چندسال پیش جلسهای آموزشی برای مدیران ارشد چند شرکت بزرگ ترتیب داده بودم. چندتا از این مدیران جزو موفقترین و شناختهشدهترین مدیران در کل دنیا بودند و به همین خاطر احساس میکردند که روی جلسه سوار شدهاند و میتوانند هر رفتاری که بخواهند از خودشان نشان دهند و در نتیجه عمدا فرد دیگری از گروه را که از قضا فرد خجالتی و نهچندان مشهوری بود، دست میانداختند. لهجهی آن شخص، ضعفش در مقایسه با آنها و معذببودنش از حضور در بین بزرگان باعث شده بود آنها چنین اجازهای به خودشان بدهند و اذیتش کنند. میبینید که بعضیوقتها انسانها تا چه حد میتوانند خبیث باشند. آن شخص از اول جلسه به اندازهی کافی احساس معذببودن داشت و اذیت و آزارها هم مزید بر علت شده بود. از طرف دیگر، زبان مادریاش انگلیسی نبود و بعضیوقتها موقع حرفزدن به مشکل میخورد. آنها او را سوژه کرده بودند. میدانم که بعضیوقتها آدمها همدیگر را دست میاندازند و شوخی میکنند و بعضیوقتها همین شوخیها باعث میشود دوستیهای خوب و پایداری بینشان بهوجود بیاید. اینکه دونفر با خنده و شوخی سربهسر همدیگر بگذارند و هر دو از این کار لذت ببرند و بخندند و هیچکدامشان از این موضوع ناراحت نشود، هیچ ایرادی ندارد. ولی آن مرد، این شرایط را نداشت. این آزار و اذیت نهتنها برایش جالب و خندهدار نبود، که کاملا ظالمانه بهنظر میرسید. یکیدوباری تذکر دادم، ولی نه خیلیجدی. چیزهایی گفتم مثل «بیخیال بچهها! آرام باشید!» یا «دوستمان را اذیت نکنید. بچهی خوبیست!» ولی تذکر نهچندان جدیام هیچ فایدهای نداشت و آنها به اذیتکردنش ادامه دادند. شکست خوردم. در آزمون مردانگی شکست خوردم. در انجام وظایف مردانهام کوتاهی کردم. از آن مرد سوءاستفاده شد، با او قلدرانه رفتار کردند و آزردندش. و من میدانستم و از احساسش خبر داشتم. همه میدانستند. میدانستم که قلبش شکسته. میدانستم که شخصیتش را زیر سوال بردهاند. از کارشان خوشم نمیآمد؛ ولی مانعشان هم نشدم؛ در حالی که قدرت این کار را داشتم. ولی نکردم. باید خیلی جدی میگفتم «هی! بزنید به چاک!»
بله، متاسفم و شرمنده. چون در نهایت، من هم شریک جرمشان شدم و به همان اندازه گناهکار. شکست خوردم و به وظایف مردانهام عمل نکردم.
بیایید بیشتر راجع به این قضیه فکر کنیم. مهم است بدانیم که مردان تنها افراد جامعه نیستند که میتوانند رفتار آزاردهندهای داشته باشند. توهینکردن به دیگران و آزاررساندن به آنها جنسیت نمیشناسد. با این حال، باید آن قدرت اجتماعی را که مردان برای جلوگیری و مقابله با هر نوع سوءاستفاده، قلدری یا آزار و اذیت دارند، به رسمیت بشناسیم. و این قدرت مقابلهی درست، همان چیزیست که مدتهاست در مردان خاموش مانده است.
بس است دیگر. آقایان! ما باید با مردانگیمان به این روند اشتباه پایان دهیم. شما هم قطعا تا حالا با موقعیتهای مشابهی مثل آنچه که تعریف کردم، روبهرو شدهاید. همیشه در اطرافمان از این اتفاقات میافتد. باید «دستبهکارشدن و کمککردن» را تمرین کنیم. همانطور که «ادموند بیورک» میگوید: «تنها کاری که برای موفقیت شیطان لازم است، این است که انسانهای خوب هیچکاری انجام ندهند».
مردبودن عالیست. بپذیریدش. تحسینش کنید. این امتیاز ماست. ولی مسوولیتی هم در پسِ این امتیاز نهفته است. مسوولیت محافظت و دفاع از کسانی که در اطرافتان حضور دارند و نسبت به شما ضعیفترند. آقایان! دیگر وقتش شده است که به وظایفمان عمل کنیم و خودی نشان دهیم. به خانواده، به همسایگان و به جامعه نشان دهیم که مردان شجاع و نترس چه شکلیاند. که مردانگی چیست. که چه همسر و پدر و برادر قدرتمند، دلیر و غیرتمندی هستیم. و هر زمان که با فرد متجاوز و سوءاستفادهگری روبهرو شدید، چند قدم بروید جلو و با قدرت فریاد بزنید: «هی! بزن به چاک!»
بیایید مرد باشیم.
- موضوع را و رسم زندگی
- شابک ۹۷۸-۶۰۰-۸۹۱۳-۱۱-۵
- مترجم شادی حسن پور
- تعداد صفحات 78
- انتشارات نگاه نوین
- قطع رقعی
- سال انتشار 1400
- جلد شومیز
- نوبت چاپ چهارم
- وزن 109
- نویسنده دارن هاردی