معرفی کتاب پولسازی مثل کیمیاگری:
رمز و راز موفقیت ما «دن کِندی»ست. او در بیش از بیست سال توانست کسب‌وکار ما را متحول کند. ما در کار خود به او وابسته بودیم. «دن کِندی» در این کتاب در مورد کارایی و عملگرایی در طرزفکر تجاری صحبت کرده است که همزمان هم مایه‌ی تحسین‌تان خواهد شد و هم هیجان‌تان را برخواهد انگیخت. «دن» مدتی طولانی مشغول تدریس اصول بازاریابی مستقیم بوده است که همیشه باید از این اصول به‌عنوان نقشه‌ی موفقیت در کسب‌وکار استفاده کرد.
در بخشی از کتاب پولسازی مثل کیمیاگری می خوانیم:
در اهمیت مهندسی مجدد همین بس که به شما امکان می‌دهد تا بیش‌تر از رقبا در سرمایه‌گذاری برای جذب و حفظ مشتری جدید هزینه کنید. این راز رشد است و راز قدرت: توانایی هزینه‌‌کردنِ پولِ بیش‌تر برای کسب و حفظ مشتری بیش از هرکس دیگری، در بازاری که در آن فعال هستید. البته آن هم بدون ورشکست‌شدن. شرکت‌هایی که از نظر مالی کارآمد نیستند، هرگز خواب چنین استراتژی را هم نمی‌توانند ببینند. آن‌ها در تنگنا قرار می‌گیرند، محبوس می‌شوند و با انجام کار معکوس یعنی هزینه‌ی پایین و فقط استفاده از «ارزان‌ترین» ابزار جذب مشتری، خودشان را در وضعیت ضعیفی قرار می‌دهند. آن‌ها با قد صدوسی‌وچهار سانتی‌متر و وزن چهل‌وچهار کیلوگرم می‌خواهند در فوتبال حرفه‌ای بازی کنند. شما که نمی‌خواهید آن یاروی کوچک‌اندامی باشید که مقابل یک بازیکن صدونود سانتیمتری بازی می‌کند با صدوپنجاه‌وچهار کیلو وزن و دهان کف کرده، آن هم در حالی‌که خرناس می‌کشد و سرعتی مثلِ یک غزال و ذهنیتی مثلِ یک قاتل دارد.
در این کتاب به بیست مقوله‌ی متفاوت مهندسی مالیِ توانمندساز و کارایی مالی نظر خواهیم کرد. در ضمن بعدا به جایی که بیان کردیم برخواهیم گشت که احتمالا مهم‌ترین توصیه‌ی استراتژیک و سخت‌هضم‌ترین بخش از توصیه‌ها در کل این کتاب است.
فکر نمی‌کنم همه‌ی آن‌ها برای شما کاربرد داشته باشد. ولی خیلی از این توصیه‌ها کاربرد خواهند داشت. هرکدام از این توصیه‌ها می‌تواند تاثیر زیادی روی دوام کسب‌وکار شما و استخراج ثروت از آن داشته باشد.
در مورد استخراج ثروت یک مورد فلسفی وجود دارد: استخراج ثروت در نقطه‌ی شروع برای شما، خرید، ساخت و مالکیت کسب‌وکار است. اگر با «آین رند»، نویسنده‌ی آمریکایی آشنا باشید می‌توانید این را سبکِ آین رندی در عملگرایانه‌ترین سطحش بدانید (فردی که برای رسیدن به ارزش‌های خود و فقط خود استقامت می‌ورزد). صاحبان کسب‌وکار اغلب با چماقی که بر سر و روی‌شان فرود می‌آید ترغیب می‌شوند به این‌که نیازها، اولویت‌ها و «تعهدات» دیگران در قبال مشتریان، کارکنان و اجتماع را بالاتر از مال خودشان قرار دهند. این موضوع را با موعظه‌های اخلاقی مقدسان، فرشتگان و ارواح بهتر از خودتان، اشتباه نگیرید. این‌ها همه یک‌نوع دستکاری بزدلانه است برای رسیدن به اهداف خودخواهانه‌شان اعم از قدرت سیاسی؛ یا مرهمی‌ست برای حسادت و نفرت‌شان (بهترین درمان برای این مساله، جاه‌طلبیِ صادقانه، ابتکارعمل، سرمایه‌گذاری و استقامت است). آن‌ها به شیوه‌‌ی خودشان به همان میزان به سبک آین رندی عمل می‌کنند که من و شما ممکن است عمل کنیم. فقط در چهره‌ی دیگری ظاهر می‌شوند. من این‌طور نیستم. من اینجا هستم تا به شما بگویم هرگز نباید به‌خاطرِ خواستِ کارایی مالیِ هرچه بیش‌تر، به‌خاطرِ پرداختن به مهندسی مالی که برای رسیدن به کارایی مالی ضروری‌ست و برای استخراج ثروت از کسبوکارتان با انجام‌دادن این کار، نسبت به دیگران پوزش‌طلبانه عمل کنید یا به‌طور غیرمعقولی برخورد عصبی داشته باشید.
بدانید که مقاومت در بهترین حالت ناشی از بی‌اطلاعی‌ست و به احتمالِ بیش‌تر یا بر مبنای ترس است که ریشه در ادراک تهدیدات و منافع خودشان دارد یا بر مبنای نفرت است که واکنشیست به جراحات وارده بر نَفْس‌شان. بخش عمده‌ی چیزی که در این کتاب طرح خواهم کرد، مقاومت را از بین خواهد برد. این ایراد نیست، بلکه نشانه‌ی حقیقی‌بودن و اعتبار و اهمیت آن است. هرچه تعداد بیش‌تری این را قابل اعتراض بدانند و هرچه آن را قابل اعتراض‌تر بدانند، اعتماد و اطمینان بیش‌تری باید به آن داشته باشید. واقعیت این است که اکثریت به‌طور عام یا اکثریت هر صنعت، حرفه یا هر گروهی همیشه (به‌خصوص در مورد پول و موفقیت) اشتباه می‌کند.
«والت دیزنی» می‌گفت، «تنها روزهای بد او در دفتر کار» مواقع نادری بود که هرکس فکر می‌کرد جدیدترین ایده‌ی او ایده‌ی خوبی‌ست. در آن روزها او با حالت افسرده به خانه می‌رفت. کاربرد این اصل در مورد فلسفه‌ی منافع شخصیِ مبتنی بر عقلانیت و کسب امتیاز و رفاه، به‌مراتب بیش‌تر به حقیقت نزدیک‌تر است. اکثر افراد در اطراف شما این را تایید نخواهند کرد. این خوب است. اگر تایید می‌کردند در آن‌صورت این ایده‌ی به‌دردنخوری می‌شد و باید با حالت افسرده راهی خانه می‌شدیم.
ما در اینجا در مسیری قدم می‌گذاریم که فقط یک هدف دارد: شما. صاحب کسب‌وکار، اپراتور، سرآشپز و شوینده‌ی بطری‌ها، شخصی که در معرض مخاطره است، کاپیتانی که بدون غریق‌نجات مانده است، در صورت غرق‌شدن کشتی‌‌تان با آن پایین بروید تا از کسبوکارتان تا جای ممکن ثروتمند شوید. اگر شرکت بزرگ‌تر باشد، در آن‌صورت شما و ذینفعان شما که سرمایه‌گذاری کرده‌اند، با هم در کنار هم می‌ایستید. هرچیز دیگری جز این باید در اولویت آخر باشد.
از 0 رای